چنین خوشه ساری که بینی به رنگ
کند گفتگو، پُر ز هوش و زرنگ
که با چینش دسته گویا شده
به رنگ و نشانه شناسا شده
چنین نام آن جام راد آمده
کزین چهار سرواژه زاد آمده
دوتا جان و مان و دوتا ران و دان
یکی جام زاید، یکی راد از آن
همان باد، جان است و آن خاک، مان
و آتش شده ران و آن آب، دان
چهاری که هر یک بزاده چهار
همانند هم آمده چهار بار
و هر یک به دستش همان چهارتا
شده شانزده خوشهساری به پا
با جام راد، اینگونه دستهبندی و خوانش میکنیم:
جان: روان،دم، دل، خو ، منش، هنر، زیبایی، شیوه زندگی، سرزندگی، دورهمی، بازی
مان: زیرساخت، جا یا کالا و ابزار، بار، چارچوب، نگهداشت و بستن
ران: کار و پیشه، انجام، نیرو و توانایی، پرشور و برانگیزاننده
دان: شناخت، آگاهی، دانش، خرد، یادگیری، جستجو، پرسش و نیاز ، آرام و شکیبا
*
با پیوندهایی که از این چهارگانه با همین چهارتا میسازیم، خوانشهای گوناگونی میتوانیم بیافرینیم.
در اینجا نمونه آوردهایم:
جانِِِ جانا: دمهای سرزندگی
جان مانا: منش در چارچوب
جان رانا: خو یا هنر برانگیزاننده
جانِ دانا: دل آگاه و آرام ، هنر آگاهیبخش یا آرام بخش
مانِ جانا: زیرساختِ هنر، روان، دلگشایی و دورهمی
مانِ مانا: جای نگهداری و ابزار بستن
مانِ رانا: جا و ابزار کار و پیشه
مانِ دانا: زیرساخت یادگیری و شناخت
رانِ جانا: کار و پیشهی هنر و روان
رانِ مانا: کار و پیشهی ساخت، بار و کالا
رانِ رانا: توان نیروزایی
رانِ دانا: کار و پیشهی آگاهی بخشی
دانِ جانا: دانش ِ هنز و روان و زندگی
دانِ مانا: آگاهی از ساخت، جا و نگهداری
دانِ رانا: شناخت نیرو و کارایی و روش انجام
دانِ دانا: اگاهی درباره اندیشیدن